بچگی و بزرگی

ساخت وبلاگ

کوچک که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم ،اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم

کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود، کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم.
کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم، کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود.کاش قلبها در چهره بود 
اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد

سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست.

سکوتی را که یک نفر بفهمد، بهتر از هزار فریادی است که هیچ کس نفهمد سکوتی که سرشار از ناگفته هاست. ناگفته هایی که گفتنش یک درد و نگفتنش هزاران درد دارد   
دنیا را ببین... بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم 
بزرگ که شدیم حتی ۱۰۰ تا کلاف نخم سرگرممون نمیکنه

بچه که بودیم آرزومون بزرگ شدن بود 
بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم 

 بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود 
بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزهبچه بودیم درد دل ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند 
بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم... هیچ کس نمی فهمد

بچه بودیم از آسمان باران می آمد
بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید!   
بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن 
بزرگ شدیم هیچکی نمی بینه

بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم 
بزرگ شدیم تو خلوت   
بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست 
بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه

بچه که بودیم بچه بودیم 
بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ دیگه همون بچه هم نیستیم 
ای کاش هیچ وقت بزرگ....

ای عشق با من چه کرده ای...
ما را در سایت ای عشق با من چه کرده ای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sotehdell بازدید : 231 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 22:33